دست نوشته های یک دانشجو

زندگی تکرار روزهای بی تکرار است

دست نوشته های یک دانشجو

زندگی تکرار روزهای بی تکرار است

عدالت چه کرده؟

 

تقسیم عادلانه ارثیهedalat

زیباتر آنچه مانده ز بابا از آن تو

بد ای برادر از من و اعلا از آن تو

این تاس خالی از من و آن کوزه ای که بود

پارینه پر ز شهد مصفا از آن تو

یابوی ریسمان گسل میخ کن ز من

مهمیز کله تیز مطلا از آن تو

آن دیگ لب شکسته صابون پزی ز من

آن چمچه ی هریسه و حلوا از آن تو

این غوچ شاخ کج که زند شاخ از آن من

غوغای جنگ غوچ و تماشا از آن تو

این استر چموش لگد زن از آن من

آن گربه ی مصاحب بابا از آن تو

از صحن خانه تا به لب بام از آن من

از بام خانه تا به ثریا از آن تو

عزیزان چه عدالتی بسیار زیبا و چقدر تواضع داشت

نظرات 4 + ارسال نظر
محمد رضا یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 06:07 ب.ظ http://newtec.blogfa.com

سلام علی رضا
واقعا عالییییییییی بود
منون که سر زدی

اقای بسیار خوبی (صیفل جون جون) یکشنبه 22 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:18 ب.ظ

سلام رفیق شفیق
بنده عمرا بزارم اینطوری سهم من را با چای نوش جان کنند
حالا شاید با قعوه بتوانند
فعلا

من... دوشنبه 23 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 05:06 ق.ظ http://mSrOoT.wEBlOg.Sh

سلام جیگر...
شعر رو خودت گفتی یا مال کسیه...
فک کنم بیشتر به شعرای میلاد میخوره...
به هر حال جالب بود...
سلام بابا مهدی رو برسون...
یا علی...
...؟

حجت چهارشنبه 25 مرداد‌ماه سال 1385 ساعت 10:08 ق.ظ

سلام
جالب بود. ولی خیالات به سرت نزنه...

برای نمایش آواتار خود در این وبلاگ در سایت Gravatar.com ثبت نام کنید. (راهنما)
ایمیل شما بعد از ثبت نمایش داده نخواهد شد