رمضان اسمى از اسماء الهى مىباشد و نبایستبه تنهائى ذکر کرد مثلا بگوئیم، رمضان آمد یا رفت، بلکه باید گفت ماه رمضان آمد، یعنى ماه را باید به اسم اضافه نمود، در این رابطه به سخنان حضرت امام محمد باقر (علیه السلام) گوش فرا مىدهیم.
هشام بن سالم نقل روایت مىنماید و مىگوید: ما هشت نفر از رجال در محضر حضرت ابى جعفر امام باقر (علیهما السلام) بودیم، پس سخن از رمضان به میان آوردیم.
فقال علیه السلام: لا تقولوا هذا رمضان، و لا ذهب رمضان و لا جاء رمضان، فان رمضان اسم من اسماء الله عز و جل لا یجیى و لا یذهب و انما یجیىء و یذهب الزائل و لکن قولوا شهر رمضان فالشهر المضاف الى الاسم و الاسم اسم الله و هو الشهر الذى انزل فیه القرآن، جعله الله تعالى مثلا و عیدا و کقوله تعالى فى عیسى بن مریم (علیهما السلام) و جعلناه مثلا لبنى اسرائیل. (1)
امام علیه السلام فرمود: نگوئید این است رمضان، و نگوئید رمضان رفت و یا آمد، زیرا رمضان نامى از اسماء الله است که نمىرود و نمىآید که شىء زائل و نابود شدنى مىرود و مىآید، بلکه بگوئید ماه رمضان، پس ماه را اضافه کنید در تلفظ به اسم، که اسم اسم الله مىباشد، و ماه رمضان ماهى است، که قرآن در او نازل شده است، و خداوند آن را مثل و عید قرار داده است همچنانکه پروردگار بزرگ عیسى بن مریم (سلام الله علیهما) را براى بنى اسرائیل مثل قرار داده است، و از حضرت على بن ابى طالب (علیه السلام) روایتشده که حضرت فرمود: «لا تقولوا رمضان و لکن قولوا شهر رمضان فانکم لا تدرون ما رمضان» (2) شما به راستى نمىدانید که رمضان چیست (و چه فضائلى در او نهفته است).
رمضان از مصدر «رمض» به معناى شدت گرما، و تابش آفتاب بر رمل... معنا شده است، انتخاب چنین واژهاى براستى از دقت نظر و لطافتخاصى برخوردار است. چرا که سخن از گداخته شدن است، و شاید به تعبیرى دگرگون شدن در زیر آفتاب گرم و سوزان نفس و تحمل ضربات بى امانش،زیرا که رمضان ماه تحمل شدائد و عطش مىباشد، عطشى ناشى از آفتاب سوزان یا گرماى شدید روزهاى طولانى تابستان.
و عطش دیگر حاصل از نفس سرکشى که پیوسته مىگدازد، و سوزشش براستى جبران ناپذیر است.
در مقایسه این دو سوزش، دقیقا رابطه عکس برقرار است، بدین مفهوم که نفس سرکش با چشیدن آب تشنهتر مى گردد، وهرگز به یک جرعه بسنده نمىکند، و پیوسته آدمى را در تلاش خستگى ناپذیر جهت ارضاى تمایلات خود وا مىدارد. و در همین رابطه است که مولوى با لطافت هرچه تمامتر این تشبیه والا را به کار مىگیرد و مىگوید:
آب کم جو تشنگى آور به دست تا بجوشد آبت از بالا و پست تا سقا هم ربهم آید جواب تشنه باش الله اعلم بالصواب زین طلب بنده به کوى حق رسید درد مریم را به خرما بن کشید
اما از سوى دیگر، عطش ناشى از آفتاب سوزان سیرى پذیر است، و قانع کننده.
پىنوشتها:
1- بحار جلد 96، ص 376، طبع اسلامیه
2- بحار، ج 96، ص 377
مبارک باد آمد ماه روزه مبارک باد آمد ماه روزه رهتخوش باد اى همراه روزه شدم بر بام تا مه را ببینم که بودم من به جان دلخواه روزه نظر کردم کلاه از سر بیفتاد سرم را مست کرد آن ماه روزه مسلمانان سرم مست است از آن روز زهى اقبال و بخت و جاه روزه بجز این ماه ماهى هست پنهان نهان چون ترک در خرگاه روزه بدان مه ره برد آن کس که آید در این مه خوش به خرمنگاه روزه رخ چون اطلسش گر زرد گردد بپوشد خلعت از دیباى روزه دعاها اندرین مه مستجابست فلکها را بدرد آه روزه چو یوسف ملک مصر عشق گیرد کسى کو صبر کرد در چاه روزه سحورى کم زن اى نطق و خمش شو ز روزه خود شوند آگاه روزه بیا اى شمس دین و فخر تبریزتو اى سر لشکر اسپاه روزه (1)
پىنوشت:
کلیات دیوان شمس تبریزى با مقدمه بدیع الزمان فروزانفر صفحه 874.
ماه مبارک رمضان را به تمام مسلمین تبریک و تهنیت عرض می کنم
مهدیا!
جانها، شورانگیز از یاد دلربای توست. شقایق های شادی بشر، در شبستان شیدایی تو می کاود و شایسته ترین بندگان خدا، شب ها و روزها، شرط تداوم حیات خویش را در آویختن به شاخه طوبای محبت تو می دانند.
یارا!
دلها به یاد تو می تپد و روشنی نگاه منتظران به افق خورشید ظهور توست ... ای برترین افق برای پرواز پرندگان آرزو، ای تجلی آبی ترین آسمان امید، ای منتهای برترین خیال هستی، ای آرمان همه چشم انتظاران، دنیا نیازمند ظهور توست، و قلب انسانها به شوق زیارت روی دلربای تو می تپد.
ای قلب عالم امکان، بیا و گـَرد گامهایت را توتیای چشمانمان قرار ده. بیا که نوای دل انگیز توحیدت را با گوش جان شنواییم.
مولا جان بیا! ...
فرزندم مهدی بیا!
موعود آسمان و زمین
نور دیده من!
عزیز حاضر ترینم!
یابن الحسن!
دیریست که آدمیان چشم به راه تو اند ؛
دیریست که باور آمدنت خیال دلهاست ؛
دیریست که قنوت نماز ما، طلب فرج توست!
دیریست که ظلم غالب است و حق مظلوم ؛
دیریست که شب سر رفتن ندارد و صبح هوای آمدن نمی کند.
دیریست که روزگار تو با روزگار من یکی شده و تو خود،
تداوم ستودنی همه ی آرمان خدایی من گشته ای
یابن الحسن!
قصه من و تو قصه ی عصمت و عدالت است
حکایت دیر و زود تمنای حق است
پیامبر که رفت، من ماندم و انتظاری سخت
من ماندم و زخم زخم امامت.
من ماندم و میراث از دست رفته نبوت
وتو امروز وارث این همه ای!
آن روز شانه های خسته ام تاب ستم را نداشت و
دل غمدیده ام نیز، خاموشی علی را تاب نمی آورد
پس به طلب فدک برخواستم
و به خدا قسم فدک برای من فدک نبود، پیامبر بود، علی بود،
حسن بود، پدرت حسین بود...
و تو بودی!
ومن حق همه را می خواستم، آنچنان که تو
و بر تمامت ظلم فریاد کرده بودم، آنچنان که تو
و می دانستم که تو روزی خواهی آمد
روزی که دیر نیست، روزی که همین فرداست
و می دانستم آن روز، ملکوت پرده ی عشق را به نام تو میزند
و زمین و آسمان به پابوس تو می آیند
روزی که دیر نیست، روزی که همین فرداست
یابن الحسن بیا!
بیا و زمین را میزبان عدالت «علی» کن
بیا و تعبیر صبوری «حسن» باش
بیا و فریاد عزیز دلم «حسین» را از غصه ی واماندگان برهان
یابن الحسن بیا!
بیا که «سجاد» بی تاب آمدن توست
«محمد» برایت لحظه شماری می کند
شاعر ناشناس زیبا بود نوشتم
ولادت حضرت مهدی به تمام شیعیان و زیبا اندیشان تبریک و تهنیت عرض می کنم
علی ای همـای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ما سوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خدا شناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من بخـدا قسم خـدا را
به خدا که در دو عالـم اثر از فـنا نمانـد
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت توبباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ما سوا را
برو ای گــدای مسکیـن درخانه علی زن
که نگـیـن پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چواسیرتوست اکنون به اسیر کن مدارا
بجز از علی که آرد پسری ابوالعـجایـب
که علــم کند بعـالـم شهـدای کربلا را
چو به دوست عهد بندد ز میان پاکبازان
چوعلی که می تواند که بسر برد وفا را
نه خدا توانمش خواند نه بشر توانمش گفت
متحیـرم چه نامـم شـه ملک لا فتی را
به دو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آنکه شاید برسد بـه خــاک پایــت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
چو تویی قضایگردان به دعای مسـتمنـدان
که ز جان ما بگردان ره آفت قضا را
چه زنم چو نای هر دم ز نوای شوق او دم
که لسان غیب خوشتر بنوازد این نوا را
همه شب در این امیدم که نسیم صبحگاهی
به پـیـــام آشـنایــی بنـوازد آشـنـا را
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل بدوست گفتن چه خوش است شهـریار
ولادت مولای متقیان ساقی کوثر حضرت علی (ع) به تمام پدرها و روز مرد را به تمام
اقایون تبریک می گویم .
امروز استاد بوجاری ۲تا حرف قشنگ واسه روز پدر سر کلاس زد:
-اینکه خیلی جالبه که با پول خود آدم برا خود آدم هدیه بخرن!!!
-روز زن طلا فروشی ها شلوغ میشه!! و روز پدر جوراب فروشی ها!!!