یک حس همیشه در وجود من در تلاطم است
پوستک مادی تن رنجور و ضعیف مثل همیشه سنگینی می کند .
راه را برای رفتن دشوار می کند .کاش هیچ کس پوستک مادی نداشت . همه مثل پروانه ازاد و رها بودن اوج می گرفتند و
چه زیبا بود نگریستن به ان اسمان بی انتها .
کاش زمین با اسمان همراه نبود همیشه اسمان را با نگاهی پراز حسرت و اشکان میبنم و شاید دلیلش ندانستن حقیقتی
باشد بسیار زیبا .
کاش می دیدم هر چه باید می دیدم و کاش چشم دل هم شفاف می دید امان از این پوستک مادی ...
احساس می کنم ما عروسک های زیبایی هستیم روی زمین یا انقدر بد که صاحب ان همه زیبایی را میازاریم
سخت است ندانستن و از ان بالاتر دانستنی که نتوان کاری کرد پس ای خدا ارزو می کنم هیچ وقت ندانم تا اینکه بدانم و
مانند نادان عمل کنم .
زنجیر سکوت هم ماندنیست ازادی بیان و اندیشه کی خواهد رسید .
اندیشه ی زیبا ی پیوستن به تو ای زیباترین حس
کاش زودتر به جاده ی دل من قدم بگذاری
و کاش ...
نقل از یک دوست...
سلام
بابا دمت گرم وبلاگ
راستی اگه اشکالی نداره من شمارو تو لینکام گذاشتم
خوشحال می شم یه سر بزنی
فعلا
سلام
قشنگ بود
آدمو به فکر وا می داره
سلام
مطالب پرمنعی وبلاگت ادم را مجبور میکنه لینکت را در وبلاگ خودش بگذاره.
اگر به من سر بزنی در مورد مدیریت از زبان استفان کاوی مطالب بدرد بخوری نوشته ام. ضرر نمی کنی . مطمئن باش.
در ضمن اگر دوست داشتی لینک مرا هم در وبلاگت بگذار.با تشکر
سلام بر دوست عزیز
اسمان ابریست می دانی برای چیست ؟
اسمان برای دیدار عشق زیبایش بی قرار است و گاه چشمانش غبار نیامدن می کشد .
دستان اسمان به سوی معشوق زیبایش کشیده شده و برای نوازشش بیقرار است .
اسمان مه الود است می دانی برای چیست؟
برای دیدار رویت برای رسیدنت لحظه هارا با اسبی تندرو میپیماید .
اسمان امروز ابیست می دانی برای چیست؟
چون عشق زیبایش کنارش است پس همیشه بمان
موفق باشی
22-18
سلام عزیز...
مطلبت جالب بود...
خیلی مخلصیم...
...؟